https://sevinkala.ir بهترین نمایش نامه90-91
دنیا دانلود
دنیا دانلود

خلاصه داستان [ویرایش]

طرحى براى اجراى" ادواردگوردن گريك" كارگردان روسى - ۱۹۰۸

داستان این نمایشنامه از آنجا آغاز می‌شود که هملت شاهزاده دانمارک از سفر آلمان به قصر خود در هلسینبورگ دانمارک بازمی گردد تا در مراسم تدفین و خاکسپاری پدرش شرکت کند. پدرش به گونه مرموزی به قتل رسیده‌است. کسی از چگونگی و علل قتل شاه آگاه نیست. در همان حین هملت درمی یابد که مادر و عمویش با یکدیگر پیمان زناشوئی بسته و هم بستر شده‌اند. وسوسه‌ها و تردیدهای هملت هنگامی آغاز می‌شود که شاه مقتول به شکل روح به سراغ او می‌آید. روح بازگو می‌کند که چگونه به دست برادر به قتل رسیده‌است و از هملت می‌خواهد که انتقام این قتل مخوف و ناجوانمردانه را باز ستاند. در طی این ماجرا او باز می‌یابد که پدر معشوقه‌اش، اوفلیا در قتل پدرش دست داشته‌است. اوفلیا از نقشه‌های هملت آگاه می‌شود و پس از آگاهی از مرگ پدرش مجنون شده و خود را در رودخانه‌ای غرق می‌کند. هملت بلاخره انتقام پدرش را از عمویش می‌گیرد و در پایان نمایشنامه هر دو کشته می‌شوند.[۱]
شخصیت‌ها [ویرایش]

مرگ افلیا
کلادیوس: پادشاه دانمارک و عموی هملت
هملت: پسر شاه سابق، و برادرزادهٔ پادشاه کنونی
گرترود: ملکه دانمارک، و مادرهملت
پولونیوس: لرد چمبرلین
اوفلیا: دختر پولونیوس و معشوقهٔ هملت
هوریشیو: دوست هملت
لایرتیس: پسر به پولونیوس
کورنلیوس، روزنکرانس، گیلدسترن: دوستان هملت
مارسلوس: افسر
برناردو: افسر
فرانسیسکو: سرباز
رینالدو: خادم پولونیوس
شبح: پدر هملت
فورتین براس: شاهزاده نروژ
گروه بازیگران دوره‌گرد
صحنه‌های مهم .[۲] , [۳] [ویرایش]

هملت - اثر "توماس بترتون"
صحنه حضور هملت در مراسم تاجگذاری و عروسی کلادیوس با لباس سیاه عزا [۴]
صحنه ظهور روح پدر [۵]
صحنه کارگردانی بازیگران دوره گرد و اجرای نمایش در مقابل دیدگان شاه.[۶]
صحنه تک گویی معروف هملت و سپس حضور اوفلیا [۷]
صحنه خوابگاه مادر و قتل پولونیوس [۸]
صحنه دیوانگی اوفلیا و سپس خبر مرگ او [۹]
صحنه تعویض نامه شاه در کشتی در راه تبعیدگاه [۱۰]
صحنه نمازخانه و انصراف از قتل شاه در حین نیایش [۱۱]
صحنه گورستان و گفتگوی فلسفی هملت با گورکن‌ها [۱۲]
صحنه مبارزه هملت و لایرتیس و عاقبت ماجرای مسموم شدن هملت، ندامت مادر و انتقام گرفتن از شاه [۱۳]
صحنه مرگ هملت و آخرین دیالوگ نمایش از زبان فورتینبراس [۱۴]
نگاه فلسفی [ویرایش]

هملت در پی رام ساختن طبع وحشی انسان است. اما در عملی ساختن این هدف در تردید و وسوسه قرار می‌گیرد. از تردید و دو دلی دچار افسردگی می‌شود. "بودن یا نبودن" پرسش بزرگ هملت است. احتجاج هملت شکسپیر بر سر دوراهی انتخاب؛ یا مبارزه علیه امواج دریای فتنه و ریا و ایستادگی در برابر شرارت و پلیدی است و سزاوار صفت انسان بودن و یا تسلیم خواریِ بخت شدن و بزرگوارانه تقدیر محتوم را پذیرفتن و آنگاه در حضیض روزمرگی، عمر دو روزه را با ذلت گذراندن را شکسپیر درنمایشنامه اینگونه بیان می‌کند .[۱۵]

اولين نسخه چاپى تك گويى
بودن، یا نبودن، سوال اینجاست

آیا شایسته تر آنست که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفا پیشه تن در دهیم،

و یا تیغ برکشیده و با دریایی از مصائب بجنگیم و به آنان پایان دهیم؟

بمیریم، به خواب رویم- و دیگر هیچ؛

و در این خواب دریابیم که رنج‌ها و هزاران زجری که این تن خاکی می‌کشد، به پایان آمده.

این سر انجامی است که مشتافانه بایستی آرزومند آن بود.

مردن، به خواب رفتن، به خواب رفتن، و شاید خواب دیدن...

ها! مشکل همینجاست؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب مرگ

پس از رهایی از این پیکر فانی، چه رویاهایی پدید می‌آید

ما را به درنگ وا می‌دارد. و همین مصلحت اندیشی است

که این گونه بر عمر مصیبت می‌افزاید؛

وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم،

اهانت فخرفروشان، رنج‌های عشق تحقیر شده، بی شرمی منصب داران

و دست ردّی که نا اهلان بر سینه شایستگان شکیبا می‌زنند، همه را تحمل کند،

در حالی که می‌تواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند؟

کیست که این بار گران را تاب آورد،

و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد؟

اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید،

از سرزمینی ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد،

اراده آدمی را سست نماید؛

و وا می‌داردمان که مصیبت‌های خویش را تاب آوریم،

نه اینکه به سوی آنچه بگریزیم که از آن هیچ نمی‌دانیم.

و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته،

و این نقش مبهم اندیشه‌است که رنگ ذاتی عزم ما را بی رنگ می‌کند؛

و از اینرو اوج جرأت و جسارت ما

از جریان ایستاده

و ما را از عمل باز می‌دارد.

آه دیگر خاموش، افیلیای مهربان! ای پری زیبا، در نیایش‌های خویش، گناهان مرا نیز به یاد آر."
نگاه روانکاوانه [ویرایش]
به اعتقاد منتقدان نقد روانشناختی بر این نظر استوار است که درنگ هملت در کشتن و انتقام گرفتن از عمویش کلادیوس در این نکته نهفته‌است که هملت با عمویش همسان‌پنداری می‌کرد و بر این باور بود که کلادیوس کاری را انجام داده‌است که خود هملت زمانی میخواست انجام دهد؛ یعنی پدر را از بین ببرد و تنها خود مورد توجه مادر قرار بگیرد. شکسپیر از کلادیوس تصویری را نشان می‌دهد که نشانگر خصومت سرکوب‌شدهٔ هملت نسبت به پدرش است که در جلب توجه مادر رقیب اوست [۱۶]
شکسپیر و هم‌عصرانش در مورد فرایند فیزیولوژیکی بدن و ارتباط ذهن و روح در حیطه اخلاط چهارگانه بدن بلغم، سودا، صفرا و خون تعابیر و اندیشه‌های بسیار داشتند و نظریات علما و صاحب‌نظران پیش از خود و هم‌عصرانشان را در بسیاری از آثارشان بکار می‌بستند. روان رنجوری، شیدایی، بی‌ارادگی و وسواسی که در هملت به عنوان محوری‌ترین شخصیت نمایشنامه سراغ داریم، همگی حاکی از شخصیت سوداوی - مالیخولیایی وی است. عدم توازن و بی‌تناسبی اخلاط در هملت، باعث برانگیخته‌شدن جنون و دیوانگی وی بوده‌است [۱۷]
تحلیل نمایش [ویرایش]

صحنه نمازخانه - هملت در تب انتقام
در نوشته‌های شکسپیر طبیعت انسان همچون طبیعت سرکش سرشار از چیستانها و شگفتی هاست. خونخواهی پدر یکی از "طبیعی ترین" خواص انسانی است که خط اصلی را در این نمایشنامه تعیین می‌کند.

بخش بزرگی از نمایشنامه شرح تردید اجتناب ناپذیر هملت به انتقام است. انتقام موضوع اصلی نمایشنامه‌است. اما طبع بشری اصولا چندگانه و پیچیده تر از آن است که به سادگی به ماشین قتل تبدیل شود.[۱۸]
تحلیل‌های مدرن : [۱۹] شخصیت فورتینبراس در مرکز توجه قرار دارد. در تفسیرهای ساختارگرا، هملت نمایشی است از موقعیت‌های تمثیلی، سیستمی از آیینه‌ها که موضوعی واحد در هر یک از آنها انعکاسی تراژیک، دردناک، طنزآمیز و یا گروتسک وار دارد: سه پسر که هر کدام، یکی پس از دیگری پدران خود را از دست داده‌اند و یا مثلا دیوانگی هملت و افیلیا .
تفسیرهای تاریخی : هملت نمایشی درباره قدرت و وراثت است. در نمونه اول فورتینبراس خود دگرگون شده و واسطه‌ای برای هملت است و در تعبیر دوم فورتینبراس وارثی برای تاج و تخت دانمارک است. او کسی است که زنجیره جنایت و انتقام را قطع می‌کند و نظم را به قلمرو پادشاهی دانمارک باز می‌گرداند. این نظم را می‌توان به مثابه بازگشت قانون اخلاقی فهمید یا به مثابه "اخلاق جدید در اروپا" [۲۰]
پایان نمایش : را دوگونه تفسیر کرده‌اند. اگر کسی بخواهد تضادهای اخلاقی هملت را در زمینه‌ای تاریخی – خواه رنسانس، خواه مدرن بررسی کند نمی‌تواند از نقش قاطعانه فورتینبراس چشم پوشی کند.

مشکل در طرح نمایش این است که فورتینبراس تنها طرحی کلی است. او فقط دو بار بر صحنه ظاهر می‌شود : اولین بار در پرده چهارم وقتی که او و سپاهش در راه لهستان هستند و بار دوم هنگامی که پس از کشتاری فجیع و فراگیر می‌آید تا بر تخت نشیند . اما در طول نمایش بارها به فورتینبراس جوان اشاره می‌شود . پدرش در دوئلی با پدر هملت کشته شده‌است.پدران تمامی جوانان نمایش - هملت، لایرتیس و افیلیا - کشته شده‌اند. تماشاگر در یافتن ردپایی از گذشته فورتینبراس گیج می‌شود. از قطعات آغازین نمایش اینطور می‌فهمیم که او در صدد جنگ با دانمارک است، سپس او با لهستانی‌ها بر سر یک تکه زمین بی مقدار می‌جنگد و عاقبت در کاخ السینور ظاهر می‌شود . اوست که آخرین کلمات این نمایش خشونت بار بر زبان می‌آورد.

= این شاهزاده جوان نروژی کیست ؟

- نمی‌دانیم

شکسپیر به ما نمی‌گوید او نماینده چیست؟ تقدیر کور، پوچی جهان یا پیروزی عدالت؟ [۲۱]
محققان شکسپیر شناس در توجیه هر سه تفسیر کوشیده‌اند - این کارگردان است که باید تصمیم بگیرد - شکسپیر تنها نام او را به ما گفته‌است. اما این اسم نیز معنادار و دلالتگر است:

فورتینبراس [۲۲] یعنی مرد قوی دست، مرد جوان و نیرومند. او می‌آید و می‌گوید:

= این اجساد را بردارید، هملت جوان خوبی بود، اما او مرده‌است. اکنون من پادشاه شما هستم. کنون به یاد می‌آورم که بر این تاج و تخت حقی دارم

نمایشی بزرگ به پایان آمده‌است. انسان‌هایی به جنگ برخاستند، توطئه‌ها کردند و یکدیگر را کشتند. به خاطر عشق دست به جنایت زدند چنان که به خاطر عشق دیوانه نیز گشتند. سخنانی شگفت درباره زندگی، مرگ و سرنوشت بشر بر زبان راندند. برای یکدیگر دام نهادند و خود در آن دام افتادند . از قدرت خویش دفاع و بر علیه قدرت شورش کردند. آنها می‌خواستند جهانی بهتر بسازند و یا شاید هم تنها می‌خواستند خود را نجات دهند. هریک از آنان به خاطر چیزی به پا خواستند. حتی جنایات شان عظمتی قطعی داشت. آن گاه جوانی نیرومند از راه می‌رسد و با لبخندی ملیح می‌گوید : این اجساد را بردارید، اکنون من پادشاه شما هستم [۲۳]
در زبان فارسی [ویرایش] 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط RASOOL